موفقیت دو فیلمساز ایرانی در جشنواره زردآلوی طلایی ارمنستان سریال «طوبی» روی آنتن شبکه آی فیلم + زمان پخش مروری بر آمار فروش سینمای ایران در طی دو سال گذشته جشنواره فیلم بمبئی به تعویق افتاد بازگشت بیگانه با قلم فده آلوارز؛ فیلمنامه قسمت دوم آماده تولید شد رقابت فیلم «پاسوز» در دو جشنواره اروپایی نیمکت خالی زنان در شورای سیاست‌گذاری و فنی تئاتر شهر مشهد رقابت ۳ تفنگدار سینما در جشنواره فیلم ادینبورگ پاسداشتی برای قربانیان جنگ در موزه سینما مستند «از یاد رفته» نامزد دریافت جایزه از جشنواره کلکته کتاب‌های حسی و لمسی در اختیار کودکان نابینای خراسان رضوی ماجرای لو رفتن پایان سریال «تاسیان» در فضای مجازی چیست؟ مروری بر کتاب «زندگی نامه تحلیلی فردوسی» و زندگی نویسنده آن، علیرضا شاپور شهبازی سقوط «سوپرمن» در گیشه آمریکا بستری شدن «حمید هیراد» خواننده پاپ معروف در بیمارستان + فیلم آهنگ جدید آرون افشار خواننده مشهدی برای «ایران» + صوت
سرخط خبرها

مروری بر کتاب «زندگی نامه تحلیلی فردوسی» و زندگی نویسنده آن، علیرضا شاپور شهبازی

  • کد خبر: ۳۴۶۴۴۴
  • ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۶
مروری بر کتاب «زندگی نامه تحلیلی فردوسی» و زندگی نویسنده آن، علیرضا شاپور شهبازی
«زندگی نامه تحلیلی فردوسی» شاید نوعی ادای دینِ علیرضا شاپور شهبازی باشد به آن «همدم، راهنما و یگانه منبع خوشی» در ایام نوجوانی و جوانی. این کتاب را -که نخستین بار در سال ۱۹۹۱ دانشگاه هاروارد با همکاری انتشارات «مزدا» (Mazda Publishers) منتشر کرد- از مهم‌ترین آثار در شناخت فردوسی و زندگی او دانسته‌اند.

رادمنش | شهرآرانیوز؛ پروفسور علیرضا شاپور شهبازی (۱۳ شهریور ۱۳۲۱ - ۲۴ تیر ۱۳۸۵) از آن‌هایی بود که عشق به «شاهنامه» و ارادت به فردوسی را در کودکی و از پدر خود آموخت. خود او، در پیشگفتاری که بر کتابش، «زندگی نامه تحلیلی فردوسی»، نوشته به این نکته اشاره کرده است: «از فردوسی و 'شاهنامه' در خانواده ما همواره با احترام یاد می‌شد. در کودکی، تمام داستان‌های مربوط به رستم و کیخسرو را باور می‌کردم که پسرعمویم محمود -که خود واقعا جوانی رستم صولت بود- برایم از 'شاهنامه' می‌خواند یا داستان‌های آن را به زبان خودش بازگو می‌کرد.

پدرم، حاجی ابراهیم، درک عمیق تری از افکار و دستاورد‌های فردوسی به من داد. بین سنین سیزده تا نوزده سالگی، هر شب، قطعه‌ای از 'شاهنامه' را برایش می‌خواندم و او با محبت فراوان اشتباه‌های مرا اصلاح می‌کرد، تلفظ‌های قدیم را تذکر می‌داد [..]، قطعات مشکل را توضیح می‌داد، با غرور و هیجان اندیشه [..]یا توصیفی [..]را که به کلام زیبایی بیان شده بود شرح می‌داد، و هزاران مورد مانند این.

به این ترتیب، من و پدرم دو بار تمام کتاب را خواندیم، و در پایان دور دوم، 'شاهنامه' همدم، راهنما و یگانه منبع خوشی من شده بود. من، در تمام مطالعات بعدی‌ام، از این مطالعات بهره‌مند شدم.»

«زندگی نامه تحلیلی فردوسی» شاید نوعی ادای دینِ علیرضا شاپور شهبازی باشد به آن «همدم، راهنما و یگانه منبع خوشی» در ایام نوجوانی و جوانی. این کتاب را -که نخستین بار در سال ۱۹۹۱ دانشگاه هاروارد با همکاری انتشارات «مزدا» (Mazda Publishers) منتشر کرد- از مهم‌ترین آثار در شناخت فردوسی و زندگی او دانسته‌اند. در ایران، نشر «هرمس» با ترجمه هایده مشایخ این اثر را منتشر کرده که چاپ ششم آن، پس از مدت ها، چند روز پیش، و تقریبا هم زمان با سالگرد درگذشت نویسنده، به بازار آمد.

نگاهی از نزدیک به کتاب

انتشارات «مزدا» در معرفی این اثر نوشته است: تحقیق حاضر، اولین زندگی نامه انتقادی از فردوسی را ارائه می‌دهد که ۱۰ قرن پیش، سنت‌های تاریخی اقوام مختلف ایرانی را گردآوری کرد و آن‌ها را به صورت شعر حماسی در قالب یک «تاریخ ملی» منسجم بازسازی نمود. تئودور نولدکه، خاورشناس بزرگ، این اثر را بنای یادبودی «بی همتا در میان ملت‌های دیگر» توصیف کرده است.

بخش‌ها و محتوای کتاب

این کتاب از شش فصل تشکیل شده است.

فصل اول: بررسی نوشته‌ها

این فصل به ارزیابی منابع می‌پردازد و کاستی‌های مطالعات انجام شده از سال ۱۸۰۰ میلادی را آشکار می‌کند، و بدین ترتیب لزوم تدوین یک زندگی نامه منسجم از فردوسی را نشان می‌دهد که عمدتا بر اساس گواهی‌های خود او، که در سرتاسر «شاهنامه» پراکنده‌اند، استوار باشد.

فصل دوم: پیشینه و پیشروان

در این فصل، تاریخ‌های مختلفی که از سرگذشت فردوسی استنتاج شده‌اند بررسی می‌شود و تاریخ دقیق تولد او آشکار می‌گردد. همچنین، پیشینه خانوادگی فردوسی و تلاش پیشینیان او در حفظ سنت‌های ایرانی روشن می‌شود.

فصل سوم: دوران شکل گیری

نویسنده، با استناد به اشارات «شاهنامه»، نشان می‌دهد که فردوسی دهقانی بوده در توس و زندگی یک دهقان در آن دوران را داشته. بدون احساس نیاز به آموختن زبان پهلوی یا عربی، معلومات ادبی خوبی کسب کرده و بیشتر وقت خود را به سوارکاری، بزم و مطالعه گذرانده است. او، در عین آنکه ایرانیان باستان و ایدئولوژی هایشان را تحسین می‌کرده است، به تشیع پایبند، و حامی خرد و مدارا بوده است.

فصل چهارم: تاریخ نگار ایران باستان

این فصل به سروده‌های اولیه فردوسی و جست وجوی او برای یافتن منابع مکتوبی که تاریخ حماسی ایران را بر اساس آن‌ها بنا کند می‌پردازد و نشان می‌دهد که نسخه اول «شاهنامه»، که مدت‌ها قبل از به قدرت رسیدن سلطان محمود سروده شده بود، اثری مختصر بود که تاریخ ساسانی و چندین قسمت حماسی، مانند داستان سیاوش، را در بر نداشت.

فصل پنجم: دوران شکوفایی

شاپور شهبازی در این فصل به بررسی رابطه پرمناقشه فردوسی و سلطان محمود غزنوی می‌پردازد. فردوسی سلطان محمود را، که خود را مدافع ایران و احیاگر شکوه باستانی آن می‌دانست، به عنوان یک «فریدون جدید» [۱]که شایسته دریافت یادبودی، چون «شاهنامه» است ستود.

بعدها، سیاست طرفداری سلطان از عباسیان، جنگ‌های او علیه شاهزادگان شیعه (آل بویه) و نبرد‌های مقدسش در هند، به او جایگاه یک «شاه-قهرمان اسلامی» را بخشید که علاقه‌مند به گسترش «دین راستین» بود. در این فصل، روشن می‌شود که فردوسی هرگز محمود را ملاقات نکرد، او را هجو ننمود و، در حالی که به تکمیل یا بازنگری «شاهنامه» ادامه می‌داد، همچنان پیرو وفادار پادشاه باقی ماند. شرح آخرین روز‌های زندگی فردوسی و تاریخ آرامگاه او نیز در این فصل شرح داده شده است.

فصل ششم: یادگاری جاویدان

این فصل محتوای «شاهنامه» را توضیح می‌دهد و استدلال می‌کند که فردوسی با این سروده قصد داشته است تاریخ باستانی ایران را در قالب اثر حماسی شیوایی حفظ کند، از ایرانیان باستان و ایدئولوژی هایشان دفاع کند، یادبودی جاودان برای خود بنا سازد، احساسات ملی ایرانیان را احیا کند، به شکوه و جلال شخصی دست یابد، و درس‌هایی از تاریخ را به تصویر بکشد. بدین ترتیب، «شاهنامه» تاریخ ملت ایران توصیف می‌شود که بر اساس منابع مکتوب فراهم آمده و به آن‌ها وفادار است، بدون اینکه تمایلات مذهبی ایرانیان باستان را ترویج کند. سروده فردوسی، همچنین، اثری با آراستگی شاعرانه چشمگیر توصیف می‌شود.

[۱]«فریدون بیداردل زنده شد/ زمان و زمین پیش او بنده شد// ... بپیوستم این نامه بر نام اوی/ همه مهتری باد فرجام اوی» («شاهنامه»، چاپ مسکو).

درباره علیرضا شاپور شهبازی
مردی که خود را وقف خانواده و کشور و کار کرد

ابوالفضل خطیبی، در معرفی شهبازی، در مجله «نامه ایران باستان»، نوشته است: «دکتر شهبازی در ۱۳ شهریور ۱۳۲۴/ ۴ سپتامبر ۱۹۴۲ در شیراز، شهر شعر و گل و بلبل، زاده شد و در خانواده‌ای با فرهنگ و ادب دوست پرورش یافت. پدرش، حاجی ابراهیم، از زمین داران و باغ داران معروف شیراز بود.

علی شاپور، در همان دوران کودکی، مادرش را از دست داد، ولی همسر دوم پدر او را سخت دوست می‌داشت. پدرش طبعی شاعرانه داشت، و شاپور، از همان اوان کودکی، اشعار حافظ، سعدی و فردوسی را از زبان پدرش فراگرفت. او چنان به 'شاهنامه' علاقه‌مند شد که با خط کودکانه خود از روی نسخه‌ای از 'شاهنامه' که در خانه بود رونویسی کرد تا، در صورت ازبین رفتن اصل نسخه، آن نمونه برایش باقی بماند. 

[..]دوره دبستان و سیکل را در مکتب 'قصرالدشت' شیراز گذراند و دوران دبیرستان را در دبیرستان 'حکمت' [گذراند]که در آن زمان مهدی حمیدی شیرازی، شاعر معروف، مدیر آن بود. پس از اخذ دیپلم، در رشته تاریخ و جغرافیا در دانشگاه شیراز ادامه تحصیل داد و در ۱۳۴۲/ ۱۹۶۳ با رتبه اول لیسانس گرفت. 

سپس، با استفاده از بورس شاگرداولی، برای ادامه تحصیل راهی لندن شد و در سال ۱۳۴۷/ ۱۹۶۸ در رشته باستان شناسی آسیای غربی از دانشگاه لندن فوق لیسانس گرفت. سپس، به ایران بازگشت و در دانشگاه شیراز به تدریس پرداخت، ولی، دو سال بعد، بار دیگر عازم لندن شد و در مقطع دکتری دانشگاه لندن در رشته باستان شناسی ایران (هخامنشی) به تحصیل ادامه داد و در ۱۳۵۲/ ۱۹۷۳ مدرک دکتری دریافت کرد. 

سپس، به ایران بازگشت و مدت کوتاهی (۸ یا ۹ ماه) ریاست بخش تاریخ موزه ملی ایران را بر عهده داشت، و در همان زمان در دانشگاه تهران نیز درس تاریخ و تمدن ایران باستان می‌گفت. سپس، به شیراز بازگشت و در مؤسسه آسیایی شیراز به تدریس پرداخت. او، در سال ۱۳۵۳/ ۱۹۷۴ 'بنداد هخامنشی تخت جمشید' را بنیاد نهاد و تا سال ۱۳۵۸/ ۱۹۷۹، افزون بر تدریس در مؤسسه آسیایی، ریاست 'بنداد' را نیز بر عهده داشت. [..]سپس، راهی آمریکا شد و در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداخت. 

در ۱۳۵۹/ ۱۹۸۰ به آلمان غربی رفت و در دانشگاه گوتینگن درس گفت و با استفاده از بورس بنیاد هومبولت در همان دانشگاه ادامه تحصیل داد و در ۱۳۶۲/ ۱۹۸۳ مدرک فوق دکتری خود را در رشته تاریخ نگاری ایران گرفت. همان سال، به آمریکا بازگشت و در دانشگاه هاروارد، در بخش تمدن‌ها و زبان‌های شرق نزدیک، به تدریس و تحقیق پرداخت و در دانشگاه کلمبیا نیز تدریس کرد. در سال ۱۳۶۴/ ۱۹۸۵ به اُرگن شرقی رفت و نخست با مرتبه استادیاری و سپس، از ۱۳۶۹/ ۱۹۹۰ به بعد، با مرتبه پروفسوری در آن دانشگاه به تدریس و تحقیق اشتغال داشت. 

[..]دکتر شهبازی در سال ۱۳۸۴/ ۲۰۰۵ از دانشگاه اُرگن شرقی بازنشسته شد و سرانجام، پس از یک سال مبارزه نفس گیر با غول سرطان، در ۲۴ تیر ۱۳۸۵/ ۱۵ جولای ۲۰۰۶ در همان جا چشم از جهان فروبست. پیکرش را به ایران آوردند و -چنان که خود وصیت کرده بود- در جوار حافظ شیراز به خاک سپردند.»

انتشارات «مزدا» نیز در بخشی از معرفی او آورده است: «در دانشگاه‌های شیراز، تهران، گوتینگن، هاروارد، کلمبیا و ارگن شرقی، تدریس کرد و یکی از برجسته‌ترین صاحب نظران جهان در چندین زمینه از تاریخ، زبان و فرهنگ ایران پیش از اسلام بود. او نویسنده ۱۶ کتاب و ۱۸۰ مقاله است و افتخارات بین المللی متعددی را به خاطر کمک‌های علمی اش دریافت کرده است. [..]او، همچنین، به مدت سه دهه نویسنده و ویراستار برجسته دایرةالمعارف 'ایرانیکا' بود.

[..]او در زمینه‌های متعدد به شدت نزد جامعه بین المللی محترم بود و مرتبا طرف مشورت و رجوع محققان، و همچنین سازمان‌هایی مانند سازمان ملل متحد، یونسکو، نشنال جئوگرافیک، بی بی سی و کانال دیسکاوری قرار می‌گرفت. او بی دریغ بخشید و تمام انرژی خود را وقف سه عشق بزرگ زندگی اش کرد: خانواده اش، کشورش، و کار علمی اش.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->